bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۵۱۵۵۹

طنز> حکايت گوشت و وعده هاي آبگوشتي

تاریخ انتشار: ۱۲:۵۵ - ۱۷ تير ۱۳۸۹


از جلوي قصابي ها که گذر مي کني، نگاهت که به نگاه قصاب مي افتد، تمام غم و غصه هاي عالم به دلت مي ريزد، اين نگاه پرمعناي دو طرفه به همراه لبخند تلخي که بر لب ها نقش مي بندد، گوشت انسان را آب مي کند و جگرها را کباب، لاشه هاي گوشت که در يخچال ها آويزان است، به اين نگاه ها مي خندد و بر خود مي بالد، کله هاي گوسفند فخر مي فروشند و پاچه هاي آن ها گوشت کوبي شده اند که در هر ثانيه صدبار بر سرت فرود مي آيند، ياد بع بع هاي ناز بره ها مي افتي و از اين که اکنون نمي تواني اين موسيقي دلنواز را در ذهن مرور کني بر مغز و بناگوش خويش لعنت مي فرستي، جگرهاي تکه پاره گوسفندان را که مي بيني دلت خون مي شود انگار کوهي از ياقوت در جلوي چشمانت رژه مي رود و تو جرات نظاره کردن آن را به خود نمي دهي.

دود سوختن تورم و سيم کارت است نه دود کباب
ديگر دودي که از اجاق ها بلند مي شود دود کباب نيست، بلکه دود سوختن تورم، سيم کارت و شايد غذاهايي است که از بي گوشتي مي سوزند و مي سازند، دود قابلمه هاي ته گرفته، دود پياز داغ هايي که در حرارت اجاق ها قرباني شده اند، دودي که از دماغ هاي سوخته بلند مي شود، ديگر بوي گوشت و کباب و آبگوشت هم کمتر به مشام ها مي رسد، ديگر کمتر خبري از اشکنه و خورشت قيمه و فسنجون و قورمه سبزي است. بوي سيب زميني سرخ شده کيلويي پانصد ششصد تومان و بادمجان بم و شايد بوي بلال يا همان ذرت گداخته شده مي آيد.

آري ديگر گوشت از يخچال هاي منازل فرار کرده است، چشم انسان که به قيمت هفده هجده هزار تومان براي هر کيلو گوشت مي افتد، دوست دارد همان جا اين چشمان زيبا را از حدقه درآورد، چرا که اين چشم در چنين شرايطي بلاي جان انسان هاست. شاعر مي گويد: چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند و تماشاي تو زيباست اگر بگذارند. حالا ديگر اين چشم غلط مي کند هر چيزي را تماشا کند مگر اين که با دل هماهنگ کرده باشد که وقتي چشم مي بيند، دل هوس نکند و شکم طلب ننمايد.

گوشت ها از سفره ها متواري شده اند و همانند طلا در ويترين قصابي ها خودنمايي مي کنند، انسان بايد برود و اين ويترين تماشايي را تماشا کند و اگر جرات و شجاعت داشت پنج سير آن را به عنوان سوغات يا تبرک به خانه ببرد. گوشت در اين ويترين زيبا سرمست از غرور گوسفندان چنين ترانه سرايي مي کند که: از سفره ات فراري ام فراري، شايد که باز روزي ما را به خاطر آري، من گوشت گوسفندم، درگير چون و چندم، حال مرا نپرسي، دل از تو من نکندم.

در ديگ خوبرويان، هر شب حضور دارم، در کاسه فقيران، شرم حضور دارم. خوبان نمي کنند حس، ديگر گراني ام را، وقتي نمي خرد کس، حس غرور دارم.

گوشت سوغاتي
اکنون ديگر، خانواده ها از مسافران خود که به سرزمين هاي خوش آب و علف و مهد گوسفندان سفر کرده اند، انتظار سوغاتي هاي چشم نواز و ساخته و پرداخته تمدن صنعتي اروپا و استراليا و نيوزلند و هلند را ندارند، بلکه آرزو مي کنند اين سفرکرده ها در بازگشت، ران، سردست، شقه، راسته شيشليکي، جگر و کله و پاچه اي را به عنوان سوغات با خود بياورند، چرا که در شرايط حاضر اين بهترين و گرانبهاترين سوغات است، آري هر يک از مسافران مي توانند تجارت چمداني کنند و در چمدان هاي خود به جاي گوشي تلفن همراه، عطر و ادکلن و انواع زيورآلات و صناعات، چند کيلويي گوشت بي استخوان و بدون چربي از گوسفنداني بياورند که مادرزادي دنبه ندارند، اينان اگر همت کنند مي توانند تعادل توليد و عرضه، که وزارت بازرگاني مدعي بر هم خوردن آن بود را دوباره برقرار سازند، اينان مي توانند با واردات چمداني گوشت، عرضه را زياد کنند تا از تقاضاها پيشي گيرد و قيمت گوشت کاهش يابد. تا کمر گراني شکسته شود و نرخ تورم از ۴/۹ به ۴ درصد پايين کشيده شود، اين مسافران هم چنين مي توانند دوباره برق شادي را به چشمان مردمان گوشت نخورده يا گوشت کمتر خورده باز گردانند.

مردم نيز مي توانند براي وفور گوشت در کشور راهکار ارائه دهند و در عمل نشان دهند که مي توانند بدون تشکيل جلسه و سخنراني و کنفرانس مطبوعاتي و محکوم کردن آدم و حوا و بلقيس و هابيل و قابيل و استکبار جهاني و مقصر دانستن اين ها در کمبود و گراني گوشت، بازار را اشباع کرده و قيمت ها را کاهش دهند تا چند وزارت خانه دخيل در موضوع گوشت به آرامش برسند و گوشت به دغدغه اصلي شان تبديل نشود هر چند مسئولان اين وزارت خانه ها اصلا در منزل دغدغه اي براي گوشت ندارند و تعجب مي کنند با وجود اين که گوشت به وفور در يخچال هاي شان پيدا مي شود، اين مردم دم از گراني گوشت مي زنند. گوشت در بازار به وفور پيدا مي شود، اين نشان مي دهد که ما کمبود گوشت نداريم در بسياري از قصابي ها و فروشگاه ها نزديک است گوشت ها فاسد شوند ( هر چند گوشت هاي فاسد شده در همه ادوار تاريخ دور ريخته نمي شوند و به مدد فناوري هاي جديد دوباره وارد چرخه مصرف مي شوند و چه بسا به قيمت بيشتري به مردم فروخته مي شوند) اما تعجب است که باز مسئولان از عدم تعادل بين عرضه و تقاضا دم مي زنند و مي گويند توليد گوشت کم شده است.

مشت هاي گره شده بر سر شکم
آري گوشت فراوان است اما گران است، شخصي را ديدم که عزم خويش را جزم کرده بود تا به فروشگاه عرضه گوشت برود و مقداري از اين ماده تقريبا حياتي را بخرد و به خانه ببرد، هنگامي که قيمت آن را از فروشنده پرسيد، از حال رفت، مردم گفتند، ديديد بنده خدا براي نيم کيلو گوشت جان سپرد، چند تن از پيران که از فوت و فن زمانه آگاه بودند، کاهگل سفارش دادند، مقداري کاهگل که آن هم تقريبا همانند گوشت در برخي خانه ها ناياب است را مقابل بيني اين بنده خداي از حال رفته قرار دادند، اندکي بعد به هوش آمد و سرپا ايستاد و شروع کرد به مشت کوبيدن بر شکم خود، مردم پرسيدند مگر ديوانه شده اي؟ شکم بدبخت چکار کرده که او را زير باد کتک گرفته اي؟ فرياد زد، همه اش تقصير اين شکم است الهي مرگ، کوفت و درد بي درمان را اين شکم بخورد که هرچه آورده ام و داده ام نگفت بس است، ديشب پس از چند ماه دوباره هوس گوشت کرده، تا صبح نگذاشت بخوابم و با غرولند کردن خواب و خوراک را بر من حرام کرد، گفت اين جايم درد مي کند و آن جايم مي سوزد و براي اين درد، تنها دوا، گوشت است، نزديکي هاي صبح هم قاروقورش داشت ديوانه ام مي کرد، به هزار زحمت و نفرين کنان از خواب بيدار شدم شکم به من اميدواري مي داد که اگر به بازار بروي دست خالي باز نخواهي گشت، نصيحتم کرد که اي مرد تو هر چه کار مي کني براي اين شکم است و اگر اين شکم نباشد، تو هم ارزشي نداري، اصلا انسان بي شکم مانند شير بي يال و کوپال است، ببين اگر شکم را از تو بگيرند، عقل و احساس و عاطفه و تفکر هم نخواهي داشت، اين شکم اگر خداي ناکرده روزي سرطان بگيرد و گرفتار مرض لاعلاج شود، تو حاضر مي شوي همه هست و نيستت را بفروشي تا درمانش کني، حتي حاضر مي شوي يک شکم دست دومي را از جمعه بازار پيدا کني و به جاي آن نصب نمايي تا از اين همه رنج و عذاب رهايي يابي، فرياد برآوردم که اين شکم به چه درد من مي خورد، کاري جز خوردن و دفع کردن ندارد، اين شکم تا به حال کدام معادله چند مجهولي را حل کرده است، به چه چيز عشق ورزيده است و احساس حواله نموده است، کدام زيبايي دنيا را ديده است و درباره مسائل لاينحلي مانند گراني گوشت و لپه و نخود و لوبيا تاکنون چه قدر انديشيده است و راه حل ارائه داده است؟ اين شکم فقط بلد است معادله عرضه و تقاضا را بر هم بزند، با خواسته هاي بي جاي خود، نرخ تورم را بالا ببرد و مردم را از پاره اي مسئولان ناراضي بدارد، اين شکم فقط بلد است، ما را وارد کننده گوشت يخ زده از برزيل، برنج کرم خورده از تايلند و اروگوئه و شکر شب مانده از کوبا کند، اين شکم باعث مي شود که براي اين گونه مايحتاج محتاج اين گونه کشورها شويم و درد همه نوع تحريم ها را تحمل کنيم و ناز کساني را بکشيم که براي فروختن برخي کالاها به ما ناز مي کنند، شکم پاسخ داد، اين ياوه ها چه هست که مي گويي، تا شکم نباشد، چه کسي ويتامين و پروتئين تهيه نمايد تا قلبت براي بعضي ها بتپد، چه کسي کلسيم سازي کند تا همه دردها را با استخوان خويش لمس کني، چه کسي غذاسازي نمايد تا مغزت کار کند و حل معادلات گراني را به نيمکره غربي و شرقي ببرد، چه کسي زمينه را آماده مي کند تا تو تشکيل جلسه بدهي که آيا گوشت را از برزيل وارد کنيم خوشمزه تر است يا از هلند، چه کسي ياري ات مي کند تا تصميم بگيري دام را به صورت زنده وارد کني، به صرفه تر است يا اين که گوشتش را وارد نمايي، چه کسي به تو نيرو مي دهد، تا بر گراني ها غلبه کني، کدام انرژي است که زبانت را باز مي کند تا به مردم دلداري و وعده بدهي و زمين و زمان را مقصر گراني گوشت بداني.

راستش را بخواهيد، در مجادله و گفتمان با شکم کم آوردم و راضي شدم به خواسته هايش تن دهم، و اکنون اين تن دادن به خواسته شکم بود که مرا جلوي چشم مردماني که درکم مي کنند، نقش زمين کرد و موجب شد تا آبروي من همان گونه که جان گوسفندان در معرض تهديد سيل و خشکسالي و تب برفکي قرار گرفت، در معرض تهديد قرار گيرد، براي همين، اکنون تنها راه حل را نبرد با اين شکم مي دانم و با مشت هاي گره کرده بر سرش مي کوبم چرا که از قديم گفته اند، اگر مشتي به اين شکم بکوبي همه چيز حل مي شود!

وعده هاي آبگوشتي
چندي پيش معاون وزير بازرگاني در توجيه افزايش قيمت گوشت دلايل با ارزشي را ذکر کرد که نشان دهنده آن است هر وقت چيزي در ايران گران مي شود حتما دلايلي دارد و هيچ اتفاقي بي دليل و هيچ گراني بي بديل نيست، مسئولان مربوطه بعد از نشست هاي متعدد و رايزني هاي متفاوت و تحقيقات با ارزش به نتايج قابل توجهي رسيدند که هرگز اينشتين در تحقيقات خود چنين نتايج ارزنده اي را کسب نکرده بود، البته شايد در مورد برخي دلايل جاي تاملي باشد ولي سوال مهمي که در اين تحقيقات موشکافانه به آن پاسخ داده نشد، اين است که اين ادله فيلسوفانه چرا به طور ناگهاني همه چيز را بر هم ريخت و سفره هاي مردم را از گوشت خالي تر نمود و در عوض پاي وعده هاي آبگوشتي را بر سر اين سفره ها باز کرد؟

معاون بازرگاني چندي پيش که اشک مردم بابت هجران گوشت قرمز در آمد ندا داد که «به صورت فوري نمي توان قيمت گوشت گوسفند را کاهش داد، افزايش قيمت گوشت گوسفند ناشي از خشکسالي در سال هاي ۸۶ و ۸۷ بود، او هم چنين در واکنش به انتقادها درباره افزايش قيمت گوشت گوسفند گفت: افزايش قيمت زماني طولاني داشته است و دفعتا نمي توان قيمت ها را کاهش داد چرا که تفاوت ميزان عرضه و تقاضا در مدت زمان زيادي انجام شده است، جناب ضيغمي بيان فرمود که شکاف بين ميزان توليد و عرضه در طول سال وجود داشته است، به طوري که اوايل سال ۸۸ شاهد افزايش تدريجي قيمت گوشت قرمز بوده ايم و اين افزايش قيمت به يک باره صورت نگرفته است.»

آري بنا به گفته معاون وزير بازرگاني، « قيمت گوشت را به صورت فوري نمي توان کاهش داد» چرا که کاهش قيمت گوشت نياز به عمر نوح و صبر ايوب دارد، قيمت گوشت همانند نرخ تورم نيست که بتوان فوري آن را کاهش يا افزايش داد، گوشت يک ماده عيني است که بايد مردم آن را با تمام وجود در بازار لمس کنند، بايد در بازار به وفور باشد و بايد واقعا چنين ماده اي را از خارج يا هر جاي ديگر وارد کرد تا قيمت ها متعادل شود، گوشت همانند درجه حرارت نيست که اگر همين طوري مثلا بگوييم امروز درجه حرارت در مشهد ۳۹ درجه بالاي صفر بود، مردم قبول کنند و از کنار آن به راحتي بگذرند. علاوه بر اين در موضوع واردات، تنظيم قيمت، عرضه، توليد و توزيع گوشت در کشور همانند اغلب امور، ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند و امور گوشتي تنها در دست يک وزارت خانه يا يک سازمان نمي باشد. بايد جلسات متعدد و نفس گير همانند جلساتي که براي تعيين پاپ جديد برگزار مي گردد، برگزار شود تا دود از دودکش محل جلسه بيرون بيايد و دست اندرکاران به نتيجه هماهنگ برسند، بايد نشست هاي کمرشکن برگزار گردد تا به همه نهادها و وزارت خانه هاي مربوطه تفهيم شود که همگي حرف تان در مورد موضوع گوشت يکسان باشد و هر کسي براي خود دلايل آبگوشتي ارائه نکند و وعده هاي آبگوشتي هم به مردم ندهد.

کمبود گوشت و خشکسالي هاي سال ۸۶ و زلزله بم
به نظر مي رسد سير تاريخي افزايش قيمت گوشت نيز در اين جلسات و نشست ها بررسي شد. چرا که تغيير و تحول هر پديده اي در عالم هستي ريشه اي تاريخي دارد و هيچ گاه يک پديده جديد دفعي به وجود نمي آيد، بنابراين در اين جلسات نياز به حضور تاريخدان هم هست، کساني که از حافظه تاريخي خوبي برخوردار بوده و حداقل وقايع تاريخ همين يکي دو سال پيش را به خاطر دارند و تا علت برخي پديده ها در بستر تاريخ جست وجو شود، اين علت تاريخي در مورد گوشت طي اين نشست ها، خوشبختانه کشف شد به گونه اي که معاون وزير بازرگاني فرمودند، افزايش قيمت گوشت گوسفند ناشي از خشکسالي ها در سال هاي ۸۶ و ۸۷ بوده است! بايد گفت در سير مطالعه تاريخي افزايش قيمت گوشت برخي علت ها و دلايل نيز از حافظه تاريخ يا حافظه تاريخي بعضي ها پاک شده و از قلم افتاده است، نبايد تاريخ را محدود به همين يکي دو سال پيش کرد بلکه وقتي بررسي سير حوادث تاريخي پيش مي آيد بايد حداقل وقايع ۱۰ سال قبل را هم به خاطر آورد، البته اگر بررسي سير حوادث تاريخي در مورد گراني برخي اقلام تنها به دليل ضيق وقت بوده، مي توان از کنار آن به راحتي گذشت. در زلزله چند سال پيش بم تقريبا همه دام هاي مردم نيز تلف شدند، در آن سرماهاي طاقت فرساي سال ۸۶ در شمال و برخي نقاط کشور تعداد بسياري گوسفند از سرما تلف شدند، در سيلاب هاي ناگهاني مناطق سيستان و بلوچستان و شرق کشور بسياري از دام ها را آب با خود به کشورهاي همسايه برد، در نوسانات جوي چند سال پيش، گوسفندان و گاوهاي فراواني دچار سرماخوردگي شدند به گونه اي که حال و حوصله زاد و ولد را نداشته، از خواب و خوراک افتاده بودند، لاغر شده و سپس مردند، اين سرماخوردگي غير از آنفلوآنزاي خوکي و گوسفندي و گاوي بود. بدخواهان تلاش کردند تا ويروس آنفلوآنزاي گوسفندي و گاوي را در کشور گسترش دهند که با اقدامات به موقع و تزريق واکسن از جانب ما نتوانستند اهداف شوم خود را عملي کنند ولي با اين حال تعداد زيادي گاو و گوسفند بر اثر استرس هاي وارده ناشي از احتمال مبتلاشدن به آنفلوآنزا دچار التهابات روحي و رواني شدند، در طويله ها خود را محبوس کردند، دست از غذا کشيدند و نهايتا مرگ را به اين زندگي ترجيح دادند و تصميم گرفتند بميرند تعدادي از دام ها هم به علت گراني علوفه و جو، دچار سوء تغذيه شدند، لاغر شدند، يا از لاغري مردند و يا اين که صاحبانشان آن ها را روانه کشتارگاه کردند، در همان سال ها شاهد بوديم که به دليل اين سوء تغذيه و نداشتن اميد به زندگي و ناتواني صاحبان دام ها و دامداران، بره ها و بزغاله هاي چند روزه را از مادران شان جدا کرده و براي فروش به شهرها آوردند، اين موضوع سبب تالم روحي دام ها و نهايتا خودکشي آن ها شد به علاوه اين که بره ها و بزغاله ها در سنين پايين به هر دليلي از جمله بدسرپرستي تلف مي شوند و اجازه نمي يابند تا به سن بلوغ رسند، ازدواج کنند و زاد و ولد نمايند تا جمعيت گوسفندان زياد شود و تعادل عرضه و تقاضا و توليد و عرضه به هم نخورد!

کاهش قيمت نياز به يک دوره تاريخي دارد
حال به گفته وزير بازرگاني چون افزايش قيمت، زمان طولاني داشته است، بنابراين دفعتا نمي توان چيزي که در طول سال ها به وجود آمده را به يکباره عوض کرد و قيمت ها را کاهش داد بنابراين نتيجه مي گيريم که براي کاهش قيمت گوشت بايد يک دوره تاريخي نيز صبر کرد و دندان روي جگر گذاشت، البته اگر تا آن موقع عوامل ديگري از گوشه و کنار سروکله شان پيدا نشود و بيماري هايي نظير سرطان گوسفندي، هپاتيت بزي و ايدز گاوي اختراع نشود و دام ها را نابود نکند، اگررعد و برق هايي قوي در آسمان ظاهر نشود و مستقيما بر گله هاي گوسفند، آغل ها و طويله ها برخورد نکند، اگر جمعيت گرگ ها زياد نشود و خوي درندگي در گرگ ها افزايش پيدا نکند و اگر اين گرگ ها کمتر به گله ها بزنند، اگر برزيل هم ناز بياورد و گوشت هاي منجمد خود را به ما نفروشد و استراليا نيز براي فروش هر لاشه گوسفند نگويد يک چاه نفت به ما بدهيد، اگر مراتع دچار آتش سوزي نشوند، در دشت ها و بيابان ها طرح هاي آبخيزداري اجرا نشود و اگر ساخت و سازها در جنگل ها و مراتع ادامه يابد، اگر اين علل و عوامل پيدا شوند و موجب انقراض نسل گوسفندهاي داخل شوند، ديگر ما قول و وعده نمي دهيم که قيمت گوشت افزايش يابد، ديگر بوي کباب در هيچ منزلي مگر در تعداد اندکي از منازل بلند نخواهد شد.

يکي از مسائل ديگر نيز که بايد در قيمت گوشت مدنظر قرار گيرد، بنا به گفته معاون وزير بازرگاني تنظيم بازار گوشت قرمز و تاثير آن نسبت به تقاضا است، ايشان گفته است در اين زمينه فعاليت هايي در خصوص به نژادي و برنامه هايي هم در بخش توليد توسط وزارت جهاد کشاورزي در حال انجام است تا منجر به افزايش جمعيت دام در کشور شود.

اصلاح نژاد دام ها، اگر سيب زميني و پياز گران نشود
گويا وقتي گوشت گران مي شود اين نتيجه کشف مي گردد که تقاضاي مردم بيشتر از عرضه است. گويا وقتي گوشت گران مي شود مردم حريص تر مي شوند و بيشتر آن را طلب مي کنند. در سال هاي پيش هم هر از چند گاه گوشت گران شده بود ولي مردم به تدريج به اين گراني ها عادت کرده بودند، آن زمان هم ما وزارت بازرگاني و جهاد کشاورزي داشتيم، منتهي اين وزارت خانه ها چون ديدند که مردم نسبت به اين نوع گراني ها عادت کرده يا به مرور زمان عادت مي کنند، برنامه و طرحي را براي توليد بيشتر و اصلاح نژاد دام ها لازم نديدند و مادامي که وضعيت خيلي اضطراري شد و عن قريب بود اين مسئولين عزيز مورد مواخذه قرار گيرند، يک پلتيک حساب شده و نقشه مهندسي شده دم دست داشتند و آن واردات گوشت از کشور جناب آقاي لولا داسيلوا (رئيس جمهور گرسنگان) بود واردات گوشت از هلند و مرغ از کشورهاي مرغ پرور. الان نيز براي خواباندن تب بازار همين اقدام ها انجام مي شود ولي ترس اين مي رود که مبادا در آينده کشورهاي استکباري ما را در زمينه گوشت هم تحريم کنند، بنابراين بايد راهکارهاي جديد انديشيده شود، اين راهکارها هم همانند شيشه نيست که بادش کني و زود نتيجه بدهد، اين راهکارها از جمله اصلاح نژادي دام ها نياز به زمان زياد دارد اين که آيا دام ها حاضر بشوند تا تن به اصلاح نژادي بدهند، اين که بودجه کافي براي اصلاح نژاد دام ها آيا در اختيار خواهد بود يا نه، اين که دام هايي که نژادشان اصلاح شده ، قادر به هضم جو و علوفه و کاه داخلي خواهند بود يا نه؟ اين نژادها با شرايط آب و هوايي ايران تطابق پيدا خواهند کرد يا خير؟ و مهم تر اين که آيا عوامل و موضوعات ديگري همچون اجل معلق از راه نخواهد رسيد و موجب نخواهد شد که ما پروژه اصلاح دام ها را رها کنيم و به اين موضوعات فکر کنيم و براي آن ها هزينه کنيم، از مسائل اصلي به شمار مي روند که ممکن است حرکت در مسير توليد گوشت و اصلاح نژاد گوسفندان و تربيت گوسفندان پرواري را با مشکل مواجه کنند. مثلا ممکن است درحالي که سرگرم اصلاح نژاد دام ها و افزايش جمعيت آن ها هستيم، به يکباره دوباره سيب زميني و پياز گران شود، روغن جامد و سرخ کردني ناياب گردد و گندم ها را آفت بزنند، آن وقت است که بايد اصلاح نژاد دام ها را رها کنيم فکري به حال سيب زميني کنيم، به واردات سيب زميني بينديشيم، به اصلاح نژاد سيب زميني ها، آن وقت است که سيب زميني درماني هاي گذشته هم جواب نمي دهد، آن وقت است که بايد بگوييم آهاي مردم و کشاورزان امسال هندوانه و خربزه و يونجه نکاريد و به جاي آن سيب زميني بهاره بکاريد، و مژده دهيم هرکس ۵کيسه سيب زميني تحويل دهد، ۵ماه پاداش نقدي مي گيرد و هرکس ۳کيسه پياز وارد چرخه بازار کند به مثابه اين است که اندوهي را از دل ها برداشته و ۱۲۰مسئول را خشنود کرده است.

واردات گوشت خوب است اما ...
در راستاي تنظيم بازار گوشت فعلا همه دست به کار شدند از سازمان دام پزشکي گرفته تا استانداري ها و استاندار هايي که در زمينه واردات دام يا گوشت به آن ها اختيار تام داده شده است. هر استانداري که استانش در مجاورت يک کشور همسايه قرار دارد بايد از همه اهرم ها براي جلب رضايت گوسفندان خارجي به منظور ورود به بازار کشور استفاده کند اما رئيس اتحاديه گوشت گوسفندي تهران مي گويد: «در عرض يک ماه نمي شود يک معضل ۳۰ساله را حل کرد. اگر دروازه هايي را باز کنيم و اجازه دهيم که واردات گوشت آزاد شود مطمئن باشيد که قيمت ها مي شکند اما بايد بپذيريم که نيازمند نظارت بهداشتي در اين خصوص هستيم لذا نظارت هاي دام پزشکي هم به لحاظ بوروکراسي اداري که دارد زمان بر است.»

در پاسخ به اين مسئول محترمي که مدام سروکارش با گوشت است بايد عرض کنيم چطور مي شود که با واردات برخي کالاها و مثلا ميوه، کشاورزان به خاک سياه نشانده مي شوند، چگونه است که اين اقدام در کمترين زمان ممکن و به تدريج طي همه سال ها انجام مي گيرد ولي به منظور کاهش قيمت گوشت گوسفند و يا ثبات و يا افزايش آن مطابق نرم بازار و شرايط اقتصادي و قدرت خريد مردم هيچ اقدامي طي اين مدت زماني که فرمودند انجام نگرفته است.

ايشان گفته است اگر اجازه دهيم واردات گوشت آزاد شود، قيمت ها مي شکند، اين گفته ايشان را يک فرد معمولي که ممکن است در طول عمرش گوشت هم نخورده باشد مي داند و مي تواند مطرح کند، اين که چرا واردات گوشت آزاد نيست، خود مسئله مهمي است. اما بايد گفت اين گوشت هايي که يخ هاي آن با تبر هم شکسته نمي شود و بايد يک فصل تابستان آن ها را جلوي نور مستقيم خورشيد بگذاري تا يخش باز شود چگونه وارد شده اند، حتما اين گوشت ها ۳۰سال پيش و زماني که واردات گوشت آزاد بوده است، وارد شده است. بله اين گوشت ها را دولت و وزارت بازرگاني يا جهاد کشاورزي وارد کرده است، اما اگر واردات گوشت خوب است و به صلاح و سود مردم است، چرا اجازه واردات به بخش خصوصي داده نمي شود، حتما سود واردات گوشت براي سلامتي بخش خصوصي مضر است و يا حتما حيف است که آن ها از چنين منافعي برخوردار شوند، مطمئن باشيد اگر اجازه واردات گوشت را بدهند، بازار اشباع خواهد شد و مصرف کننده به جان واردکننده دعا خواهد کرد و چه بسا اين واردکننده هاي غيردولتي گوشتي را وارد بازار خواهند کرد که با يخ و آب بيگانه اند.

نظارت بهداشتي سخت است
رئيس اتحاديه گوشت قرمز تهران اما نظارت هاي بهداشتي را در زمينه واردات گوشت لازم مي داند و از اين گلايه مي کند که گويا ممکن است نظارت بهداشتي به دليل بوروکراسي اداري انجام نشود يا دير اعمال شود. در پاسخ به اين اظهارنظر ايشان نيز ذکر اين نکته ضروري است که مگر همين گوشت هاي وارداتي که اغلب با حجم وسيعي وارد بازار مي شود را چه نهادي نظارت مي کند ؟ نکند اين گوشت ها هم بدون نظارت بهداشتي وارد بازار مي شوند و يا به دليل اين که پروسه نظارت طولاني نشود و گوشت ها فاسد نگردد، ناظران چشم شان را مي بندند و روي لاشه هاي گوشت مهر «تاييد شد» مي زنند و مي گويند «الهي به اميد تو».

اصلا چرا نظارت هاي بهداشتي که با خورد و خوراک مردم سروکار دارد گرفتار پروسه هاي اداري و بوروکراسي شود و کسي هم دم بر نياورد، چرا وقتي قرار است وارداتي صورت گيرد راهکار نظارت آن به فراموشي سپرده يا در مورد آن اهمال مي شود، حتما چون نظارت هاي بهداشتي کمي سخت است، بايد گوشتي را وارد نکنيم تا مردم با همين قيمت هاي سرسام آور عادت کنند.

تجربه دوگانه سوز کردن خودروها و بيزارکردن ميهمان ها از گوشت
البته شايد راهکارهايي هم انديشيده شود تا براي مقابله با گوشت مردم از چيزهاي ديگري استفاده کنند، ما در مورد دوگانه سوزکردن خودروها تجربيات خوبي داريم، مادامي که ديديم بنزين کم و مقرون به صرفه نيست، خودروها را گازسوز کرديم با استفاده از اين تجارب هم شايد بخشنامه يا پيشنهاد شد که مردم به جاي خوردن گوشت قرمز، سبزيجات، کدو، بادمجان، نخود، لپه، عدس، ماش، اشکنه بدون گوشت، آب دوغ، نان با نوشابه، سبزي خالي، قورمه سبزي بدون گوشت، کوکو سيب زميني (البته با سيب زميني کيلويي ۵۰۰تا ۷۰۰تومان) املت و ... بخورند، چرا که بعضي از اين خوراکي ها همان خواصي را دارا مي باشد که گوشت دارد، بنابراين اگر مردم همت کنند و گوشت نخورند، اين فرآورده ارزان مي شود اگر هم براي تان ميهمان آمد از ابتدا بحث گوشت را پيش بکشيد تا ذهن او را آماده پذيرش و پذيرايي با يک غذاي غيرگوشتي نظير آش يا سوپ کنيد. از همان ابتدا در مورد تبعات منفي واردات گوشت براي اقتصاد کشور، زيان گوشت براي معده انسان هاي عصر حاضر، بهداشتي نبودن گوشت هاي وارداتي و غيروارداتي و مضرات يخ هاي گوشت ها و مرغ هاي برزيلي و سخت جويده شدن گوشت گاوهاي هلندي و اين که هزينه هاي دندان پزشکي براي ترميم دندان ها سرسام آور است سخن بگوييد تا ميهمان از گوشت بيزار شود، در ضمن براي رعايت حال ميهمان و به جا آوردن رسم ميهمان نوازي حتما وعده هاي آبگوشتي را ضميمه حرف هاي تان کنيد و بگوييد که انشاء ا... با تحقق وعده هاي مسئولان در آينده نزديک با گوشت درجه يک توليد داخل و بهداشتي در خدمتتان هستيم و ترجيحا اگر گوشت به وفور پيدا شد، با شيشليک شکم تان را از عزا درخواهيم آورد.

بيماري تب برفکي يا سلاح کشتار جمعي
وزارت کشاورزي نيز که به نوعي دخيل در موضوع گوشت است به سهم خود و بنا به وظيفه عظيمي که بر عهده دارد، نخودي در «آش دلايل» افزايش قيمت گوشت انداخته است و به عاملي اشاره کرده است که گويا اصلا به ذهن وزارت بازرگاني خطور نکرده است.

سخنگوي وزارت جهاد کشاورزي علاوه بر اين که مهر تاييدي بر اظهارات معاون وزير بازرگاني مبني بر دخيل بودن خشکسالي هاي اخير در گراني گوشت زده است، گفته که بيماري تب برفکي در دام ها، نيز از علل افزايش قيمت گوشت مي باشد.

تاکنون درباره بيماري تب برفکي و نقش تعيين کننده اين عامل در گراني گوشت کسي حرفي نزده و سخني بر زبان نرانده است حتي ما در اخبار و گزارش ها در مورد بيماري تب برفکي طي اين يکي دو سال کمتر شنيده ايم و به خصوص اين که آماري اعلام نشده است که چه تعداد دام بر اثر بيماري تب برفکي از بين رفته اند، اصلا اين بيماري از کجا آمده است، آمدنش براي چه بوده است، چه علايم و نشانه هايي دارد و در هر ثانيه چند گوسفند رامي تواند تلف کند، هنوز نمي دانيم که چرا گوسفندان در برابر چنين بيماري کشنده اي که به نظر مي رسد در نوع خود يک طاعون و يا سلاح کشتار جمعي است واکسينه نشده اند، اصلا اين بيماري علاج و درماني دارد يا خير؟ اين بيماري از کدام يک از مرزهاي کشور وارد شده است، چرا از ورودش جلوگيري نگرديده است؟

اگر دامي از کشورهاي خارجي وارد کرده ايم چرا به هوش نبوده ايم که اين گونه سرمان را کلاه بگذارند و گوسفند بيمار و در حال موت به ما بدهند، چرا اجازه داده ايم که اين بيماري عامل گراني گوشت باشد؟ لابد اين بيماري در موقعي ظهور و بروز مي کند که معضلي در جامعه پيش بيايد و گوشتي گران بشود و صداي مردم در آيد. اين بيماري تب برفکي و خشکسالي هاي سال ۸۶ و ۸۷ براي اين به وجود آمده اند تا مردم همه اش مسئولان عزيز را مقصر ندانند، اين بيماري ها و علل و عوامل طبيعي هستند که در بازار اخلال ايجاد مي کنند. اين ها اخلال گرند و بايد به مردم معرفي شوند تا مردم بيماري هاي تب برفکي و آنفلوآنزاي گاوي، بزي، مرغي، گوسفندي و ... را به پاي ميز محاکمه بکشانند و يقه شان را بگيرند، گلويشان را بفشارند و خفه شان کنند.

اين علل و عوامل نشان مي دهد که گراني هايي که يک شبه به وجود مي آيند، خارج از اراده برخي مسئولان است. اين ها همانند اجل معلق اند که نمي شود در مقابل آن ها کاري کرد.

با اين حال که مقصرين حادثه گراني همواره همانند مقصرين حوادث هوايي به مردم معرفي مي شوند، مسئولان دست اندرکار رزق و روزي مردم، علي رغم همه نامهرباني ها بيکار ننشسته و آسمان را نگاه نمي کنند. آن ها علاوه بر نشست هايي که ذکر آن رفت، طرح هايي هم داده اند. هر وزارت خانه و سازمان راهکارهاي خارق العاده خود را ارائه کرده است و قرار است در صورت لزوم اين راهکارها را در قالب طرح پياده کند.

وزارت جهاد کشاورزي طرحي جامع براي ثابت ماندن قيمت گوشت داده است. اين طرح که در نوع خود در جهان بي سابقه است، واردات گوشت قرمز مي باشد تا به قول سخنگوي جهاد کشاورزي نوسانات قيمت گوشت به طور کامل کنترل شود. آري واردات گوشت انجام مي شود و به گفته وزارت جهاد کشاورزي اين واردات به صورت دام زنده، گرم و منجمد، با هماهنگي واحد قرنطينه وزارت جهاد کشاورزي انجام مي شود. اما بايد گفت با اين همه، اين واردات جوابگو نيست چرا که هر ايراني سالانه ۱۱ تا ۱۲ کيلوگرم گوشت مصرف مي کند، و اين بخش خصوصي سرانه مصرف گوشت هر ايراني را درست تشخيص نمي دهد و شايد براي هر نفر ۵ سير گوشت همراه دنبه وارد مي کند و براي همين است که اين گوشت هاي وارداتي کفاف مصرف مردم را نمي دهد و دولت خود بايد دست به کار شود و يا به بخش خصوصي خويش بگويد در واردات گوسفند به مثابه واردات پرتقال عمل کند.

البته شايد تقصير گوشت هاي وارداتي باشد که خارجي ها هر کيلوي آن را با دو کيلو يخ به ما مي فروشند و تا اين گوشت ها به کشور مي رسد در مي يابيم که نيمي از وزن آن ها آب شده است، شايد هم موقعي که برزيلي ها و استراليايي ها به ما دام زنده مي فروشند آن قدر جو و يونجه به آن ها مي دهند تا هر گوسفند هنگام فروش ۱۰ کيلو وزن اضافه کند، در نتيجه اين اقدام است که مثلا جو به جاي گوسفند زنده مثلا کيلويي ۱۰ هزار تومان به همين قيمت به بخش خصوصي فروخته مي شود. البته اين کشورها شايد بعد از خوراندن اين مقدار علوفه و جو به گوسفندانشان از وارد کننده ايراني دام ، مي خواهند تا دست خالي نيايند و با خود از درياچه اروميه چندين هزار تن نمک بياورند تا اين نمک ها را به خورد گوسفندان دهند تا گوسفندان تشنه شده و مرتب آب بخورند و وزن اضافه کنند به گونه اي که آب هم کيلويي ۱۰ هزار تومان به وارد کننده فروخته شود. شايد هم اين خارجي ها به گوسفندان بي اشتهاي خود قرص هاي اشتهاآور نظير سيپروهپتادين مي دهند تا حسابي هر چه جلويشان ريخته مي شود بخورند و وزن اضافه کنند. آري در صورت وقوع اين وقايع است که سر بخش خصوصي کلاه رفته و وقتي دام ها به مقصد مي رسند، مشاهده مي گردد که اختلاف وزن به ضرر وارد کننده دارند.به هر روي، هر وقت کالايي در ايران گران مي شود همان گونه که قبلا نيز عرض شد، علل و عوامل فراوان وجود دارد که اکثر آن ها فرامرزي هستند، فرامرزي به اين معنا نه که تقصير فردي به نام «فرامرز» است بلکه از خارج از مرزها بلايا يا امراضي را به کشور ما وارد مي کنند و يا اين که در معاملات شان غش وارد مي کنند و گرنه معنا ندارد که گوشت گوسفند يک شبه از ۱۲ هزار تومان به هفده، هجده هزار تومان برسد!

برچسب ها: طنز
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین